چمدان هایم را بستم، هر آنچه دوست داشتم در آنها انباشته بودم.دوباره مرور کردم هرچه را که باید با خودم می بردم .چمدان لباسها چمدان پول و چمدانی پر از خاطراتم.همه چیر مرتب بود . اما به یک باره تصمیم گرفتم هیچ کدام ار آنها را با خود نبرم . و بدون آنکه آنها را با خود داشته باشم به سفر بلندی رفتم .
Comic Strip-Cartoon-Animation
23 December 2007
12 December 2007
03 November 2007
27 April 2007
شمال وجنوب
سرباز تفنگش را انداخت و خودش را تسلیم نیروهای خودی کرد.سرباز هرگز فرق بین شمال وجنوب رانفهمید!
Subscribe to:
Posts (Atom)