Comic Strip-Cartoon-Animation

29 December 2004

بیست و چهار ساعته های گوسفندی!(گوسفندانه۲)

مروری بر کانالهای بیست و چهار ساعته گوسفندی!
ماهواره هاتبرد .عمودی۱۲۳۲۵۴افقی۲۵۶۶۸۵



ترانه های درخواستی در کانال چهارم:
گوسفند عسل:سلام...وای چقدر من خوشگل شدم ...آخه یه چند وقته دنبه هامو آب کردم همه می گند خیلی ناز شدی...راستی دختر خاله های عزیزم ...امروز روز تولدشونه به همشون تبریک می گم ...امروز می خوام یه ترانه تازه از افشین براتون بزارم(این یکی نیازی به تبدیل اسمش ندارد!)البته قبلش تلفنها را جواب می دم:
ـ آلو بفر مائید ....
ـ الو گوسفند عسل خانم! امروز خیلی خشگل شدی...پستوناتونو عمل کردید؟.....(بوق.تماس تلفنی را قطع می کنند)
ـ وای ....(خجالت زده وناراحت) ...خب تلفن بدی...آلو بفرمائید..
ـ سلام عزیزم...اون کسی که این حرفهای بدو پشت تلفن می زنه آنقد شعور نداره، از خودش نمی پرسه شاید چند تا بره پای تلویزیون نشسته باشند ! واقعا شعور خودشو نشون داد ....شما نارا حت نشید گوسفند عسل خانم...



برنامه پنج شنبه شب های کانال اول:
گوسفند شاعر:با سلامی آفتابی به تمام گوسفندها! وقتی هنوز کباب هست آزادی گوسفند حقیقت ندارد! روی صحبت من با گوسفند ترانه دزد است....گوسفند! شاعر شدن درک نور وتصویر است !فهمیدن رنگ است مهمانی صدا و آزادی ست در آغول بزگان جهان ! از بزرگان گوسفند زیبائی آفرین جهان باید آموخت ! باید آموخت که در قیام گوسفندان اسپانیا ، چگونه گوسفند بزرگ مقابل قصاب بزرگتر ایستاد و ترانه بع بع کرد!
بدا به حال قصابان
بدا به حال شمایان
بدا به حال کله پاچه فروشان همیشه رسوایان
خوشا به حال گوسفندان
همیشه با ایمان
همیشه در شکفتگی علفها و لختی ینجه
بدا به حال قصا بان
رفیق گله و اما هم  بند کله پاچه فروشان!

 بریم به بلندای یک زیبائی آفرین آغول خانگی....به تازگی شاه ماهی گوسفند که قبلاْ باهاش بد بودم حالا خوب شدم،  آلبوم جدیدش روانه بازار شده همه ترانه هایش را خودم گفتم ! ترانه هائی که شما را به آغول پشت رادیو سیتی و صفحه های چهل شش دور خواهد برد  ! این یعنی ترانه نوین گوسفندی !
به پایان مهمانی نور و صدا رسیدیم من گوسفند شاعر این برنامه رانوشتم واجرا کردم ....گوسفند شاعر در آرامش آغلی در جوار اقیانوس آرام!

تبلیغ میان برنامه کانال دوم:
ـ سوتین و شرت لاغری برای گوسفندهای خانم .آب کننده دنبه ها و پاچه ها ...
ـ کاشت سریع پشم....اگر به تازگی پشم های شما را زده اند در کمترین زمان برایتان پشم خواهیم کاشت!
ـ عمل زیبائی دنبلان ! دکتر گوسفند با بیش از بیست وپنج سال سابقه در جراحی زیبائی دنبلان!
ـ چهار شب و سه روز اقامت در بزرگترین آغلهای لاس وگاس با سه کنسرت و دو نمایش ! همراه با گوسفندهای خواننده!


برنامه سیاسی آتا گوسفند از کانال پنجم:
آتا گوسفند:گوسفندی که با پول گوسفندهای سیاه کانال تلویزیونی راه انداختی ...من صد تا مدرک دارم..من می دونم از کجا پول می گیری ...اونا دنبلانتو کشیدن جرئت نمی کنی حرف بزنی...گوسفندها همین امروز فردا می ریزند تو خیا بونا ...شاه زاده گوسفند پهلوی امروز می گویند فقط بین گوسفند ها اتحاد باید باشد
...رفراندوم راه نجات گوسفندهاست ....در قصابی های رژیم پر شده از جنازه گوسفند های جوان ..گوسفندها بریزید تو خیا بونها این قدر گوسفند نباشید این خواسته شاه زاده گوسفند پهلوی ست که نافرمانی مدنی کنید ....

دوازده ساعت بعد :تکرار تمام کانل های فوق!

11 December 2004

سینمای حرفه ای

پلانی از فیلم سینمائی دوئل:


مثلآدرگذشته:
ـ اینجا مقام مسئول کیه؟
ـ مسئول منم ، مقام نداره!


در حال حاضر:
ـ اینجا مقام مسئول کیه؟
ـ مقام منم ، مسئول نداره!

14 November 2004

وبلاگی که یک گوسفند نوشته (گوسفندانه!)

مروری بر وبلاگی که یک گوسفند آن را نوشته!


نام وبلاگ : گوسفندانه
نویسنده : گوسفند سیاه
تعداد بازدید کننده : 258915465

لینکها : گوسفندهای آغول غرب ، گوسفند زندانی ، گوسفندبانو ، داستانهای گوسفندی ، گوسفند در گذر گاه تاریخ ، انفرادی گوسفندی ، صدای آزادی گوسفند ، اعترافات گوسفندی ....

یکشنبه دوم آبان هزار سیصدو هشتادو سه
امروز بعد از یک ماه که تلفن آغلمان قطع بود ، و نتوانستم وبلا گم را به روز کنم با لا خره به یک کافی نت رفتم و وبلا گم رابه روز کردم. از تمام گوسفند هایی که در این مدت برایم کامنت گذا شتند سپاس گذارم. البته درس های این تر ممان زیاد شده و من بیشتر وقتم را در آغل دانشگاه به سر می برم.

کامنت ها:
گوسفند ناز: خیلی خوشحالم که دوباره می نویسی.
گوسفند دانا:چه عجب، دو خطی نوشتی!
گوسفند بزرگ: سلام . وبلاگ قشنگی داری !اگر مایل باشی با هم تبادل لینک کنیم!

دوشنبه سوم آبان هزار سیصدو هشتاد وسه
وقتی هنوز کباب هست آزادی گوسفند حقیقت ندارد!
من به عنوان یک گوسفند نمی توانم در انتخابات شرکت کنم حتی نمی توانم کاندیدا شوم در صورتی که من هم گوسفندی از همین سرزمینم ! مادرم و اجدادم در همین خاک به دنیا آمده اند ...این ساده ترین حقوق مدنی یک گوسفند است که پایمال شده.
روزانه بیش از آنچه که تصور می شود گوسفندان انقلابی را در گوشه کنار به قتل می رسانند و به خانواده هایشان هیچ خبر ونشانی داده نمی شود حتی جنازه هایشان راهم تکه تکه می کنند تا هیچ اثری از آنها نماند ...بدون شک تاریخ در مورد این جنایات قضاوت خواهد کرد .
معرفی کتاب: به تاز گی کتاب مزرعه حیوانات را می خواندم ـ البته برای گوسفندها داشتن این کتاب جرم محسوب می شود ومن به سختی این کتاب را گیر آوردم ـ با اینکه در این کتاب جنبش حیوانات به انحراف کشیده شد اما حس آزادی خواهی ابتدائی آنها می تواند الگوی مناسبی برای همه ما باشد . متن سخنرانی های ابتدای کتاب بسیار تکان دهنده و روشنگرانه است ...کتاب استاد گوسفند هم کتاب جالبی ست بحث هائی در باره حکومت گوسفندی ، اقتصاد گوسفندی و..... را مطرح کرده . مطالعه این کتب به ایجاد حس آزادی خواهی و رهائی گوسفندان کمک خواهدکرد.
به امید آغلهائی پر از بوی آزادی

کامنتها:
گوسفند ناز: واقعاً متن روان و زیبایی بود. به من هم سر بزن .
گوسفند آزاد: موفق باشی .
گوسفند مخالف : پشگل تو دهنت ....گوسفند حروم زاده.
گوسفند خر: دنبلان داری اسمتو بنویس ...بی دنبلان

سه شنبه چهارم آبان هزار سیصدو هشتاد و سه
ترانه ای تقدیم به گوسفندهای رنج کشیده :
عاشقانه می گذرم از چراگاهان
از آغلهای ازدحام
از آغلهای گوسفندان هدر
از آغلهای چولی
از آغلهای نسق
گوسفند یعنی علوفه
یعنی تبلوردشتهای سبز
گوسفندان نجیب در آستانه شکستنم
گوسفند چریک ازمسلخ باز نگشت
گله قتل عام
گله صبور
گله آزادی
گوسفند یعنی علوفه
یعنی تبلوردشتهای سبز

کامنتها :
گوسفند ناز: قربون پشمات ...خیلی خوب بود ....گریه ام گرفت .
گوسفندآزاد : گوسفند، یعنی پیچ خم پشمهای نتراشیده...زنده باد گوسفندان .
گوسفند بزرگ: گوسفند ...خیلی گوسفندی ...لینکمو بزار دیگه
گوسفند مخالف:بی سواد چقدر غلط املائی داری....سبز رو با ص می نویسند نه با س .

چهار شنبه پنجم آبان هزار سیصدو هشتاد و سه
امروز یکی از دوستانمو در اورکات پیدا کردم. خیلی خوشحالم . راستی فردا قراره برم یک آغل جدید که اسمش قصابیه . خیلی از ما ها به اونجا رفتیم و هیچ کدوممون بر نگشتیم ...پس حتماً جای خوبیه ...برای ما گوسفندها همیشه رفتن به قصابی یک آرزو به حساب می یاد ...عاقل تر هامون می گویند قصابی از آغل بزر گتر است و کلاً خیلی از جائی که هستیم بهتره ...من که تو پوست خودم نمی گنجم چون خیلی از دوستامو می تونم اونجا پیدا کنم ...اما نمی دونم چرا هر کی رفته قصابی خودشو گم کرده نه یه نامه نه یه ایمیل ...هیچی ...عین گاو رفته و پشت سر شو نگاه نکرده ...اما من سعی می کنم همچنان در آنجا هم برایتان در وبلاگم بنویسم!
کامنتها:
گوسفند ناز: خوشبحالت داری می ری قصابی ...برام از اونجا ایمیل بزن .

28 October 2004

اخبار وارونگی!

تصور کنید تمام آنچه آمریکایی ها دارند جای خود را به تمام آنچه ما ایرانیان داریم بدهد!

خبر:

دعای روز یکشنبه در کلیسای دانشگاه واشنگتن برگذار شد
... جرج بوش در  اجتماع با شکوه این هفته گفت:داشتن انرژی اتمی حق مسلم مردم آمریکاست...و دولتش از این حق مسلم دفاع خواهد کرد...در ادامه مردم یک صدا فریاد زدند :مرگ بر ایران ....
آمریکا با تکمیل نیروگاه هسته ای خود در کالیفرنیا همواره مدعیست این نیروگاه ودسترسی آمریکا به فن آوری هسته ای تنها با مقاصد صلح جویانه است!

جرج بوش طی سخرانی خود از سیاستهای خصمانه ایران انتقاد کرد !
وی که برای دانشجویان دانشگاه صنعتی واشنگتن صحبت می کرد افزود: اصلاحات جریانیست که هیچ نیرویی نمی تواند مانع حرکت آن  شود.وی در ادامه از سیاستهای خصمانه ایران انتقاد کرد و افزود ایران همچنان می خواهد آمریکا به عنوان یک کشور جهان سوم باقی بماند...اما سیاستهای قلدرانه ایران نه برای مردم ما ونه برای مردمان جهان پذیرفتنی ست!


جان کری رقیب انتخاباتی جرج بوش در یک کنفرانس خبری دولت جرج بوش را در حل مشکلات اقتصادی مرد ناتوان خواند...جان کری با بیان این نکته که جرج بوش در حل مشکلات اقتصادی مردم ناتوان بود و دولت او نتوانست تورم را کنترل کند و تنها وقتش را به درگیریهای جناهی گذراند! خاطر نشان شد بیش از هر چیز مشکلات اقتصادی ، بیکاری و فقر مردم آمریکا را رنج می دهد!

مایکل مور و تام کروز از سوی اداره اماکن پلیس فدرال احضار و موقتا" با دادن وثیقه آزاد شدند
...مایکل مور دلیل این احضار را جشن خانه سینما که در هالیود بر گذار شده بود ذکر کرد...در جشن خانه سینما هنر پیشگان با نداشتن حجاب مناسب انتقاد تند روها را بر انگیختند...گفته می شود در این جشن نیکول کیدمن که به عنوان مجری جوایز برندگان را اهدا می کرد قسمتی از موهایش بیرون بود و مانتوی تنگی پوشیده بود! یک آزادیخواه افراطی با بیان این نکته که ما باید فرهنگ آمریکایی خود را حفظ کنیم افزود ما نباید بگذاریم فر هنگ خاور میانه بر روی جوانانمان تاثیر بگذارد!

داد گاه ویژه مطبوعات سردبیر رو زنامه واشنگتن پست را به داد گاه احضار
کرد و به ایشان تفهیم اتهام نمود ...مطابق حکم قاضی این روزنامه به صورت موقت حق انتشار ندارد!

جان مک لافلین رئیس موقت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا
در نشستی خبری ، دکتر سرخا را که اعلام کرده است قصد دارد برای سرنگونی دولت جورج بوش به واشنگتن سفر کند، "دیوانه" خواند و گفت: "نباید وقت مردم صرف این دیوانه شود".
دکتر سرخا اخیراً از طریق شبکه تلویزیونی آمریکایی زبان به نام کولرا کولر که در شهر آبادان ایران استقرار دارد، از مردم آمریکا دعوت کرده است که در مخالفت با دولت جورج بوش در آمریکا دست به تظاهرات بزنند و پیش بینی کرده است که این حکومت، روز اول اکتبر سرنگون خواهد شد.
آقای سرخا اعلام کرده است که در روز موعود یعنی اول اکتبر به آمریکا می رود و در آن وقت "جمهوریخواهان و دمکراتها" ناپدید خواهند شد، او از میلیونها آمریکایی مقیم خارج از کشور خواسته است در این پرواز به اصطلاح رهایی بخش همراهی اش کنند.
به گزارش خبرگزاری ها عده ای از مردم واشگتن برای کسب حقوق مدنی اجتماع کرده و علیه دولت جورج بوش شعار داده اند. به گزارش خبرگزاری دانشجویان آمریکا (آسنا)، تجمع معترضان، موجب ازدحام مردم کنجکاو و اخلال در ترافیک مرکز شهر واشنگتن شده است.
دریافت تلویزیونهای ماهواره ای در آمریکا رسما ممنوع است، اما میلیونها نفر از آمریکاییان مخفیانه به آن دسترسی دارند.
لازم به ذکر است نیمی از مردم آبادان را آمریکاییان ناراضی که از آمریکا مهاجرت کرده اند تشکیل می دهند!

خبر هایی از ایران
:

رادیو صدای ایران که به زبان آمریکایی برای آمریکاییان پخش می شود خبر از بسته شدن سایتش در آمریکا داد
...به گزارش های رسیده دولت آمریکا با اعمال سخت گیری در دسترسی به سایتهای سیاسی و با فیلترینگ شدید سایتها اعتراض استفاده کنندگان اینتر نت را در آمریکا بر انگیخته!
در ماه های گذشته دولت آمریکا دوید ادموند پدر مایکل ادموند وبلاگ نویسی را که در خارج از آمریکا بر علیه دولت آمریکا مطلب می نوشت دستگیر کرد.

محمد خاتمی بار دیگر از آمریکا به عنوان محور شرارت یاد کرد
و خاطرنشان شد اگر آمریکایی ها به انرژی اتمی دست پیدا کنند تروریست بیش از هر باری جهان را تهدید خواهد کرد!
بعد از فاجعه یازدهم مهر  که دو هواپیما به منارجنبان اصفهان اثابت کرد ایران سیاست خارجه سخت گیرانه تری در قبال آمریکا در پیش گرفته است!

نشست سالانه سازمان ملل در ساختمان این سازمان در شهر اصفهان بر گذار شد. محمد خاتمی در نطق سالانه خود از آمریکا به دلیل نقض حقوق بشر شدیدا" انتقاد کرد او با گفتن این نکته که دولت آمریکا با ایجاد یک حکومت دیکتاتورانه حقوق مدنی مردم کشورش را پایمال می کند ، افزود در جهان پیشرفته امروز جایی برای مخالفان آزادی بیان و دمکراسی وجود ندارد.
محمد خاتمی در ادامه دلایل اشغال مکزیک توسط کشورش را بر شمرد و اظهار امید واری کرد تا پایان سال جاری حکومت منتخب مردم مکزیک اداره کشورشان را بر عهده بگیرد.
پرزیدنت خاتمی همچنان از آمریکا خواست تا در امور مکزیک دخالت نکند.

ریس جمهور فلسطین از دست یابی آمریکا به انرژی اتمی اظهار نگرانی کرد
و گفت:کشورش نمی تواند این تهدید را بپذیرد ودر صورت لزوم نیروگاه اتمی آمریکا را مورد هدف موشکهای خود قرار خواهد داد. ریس جمهور فلسطین با بیان بی نتیجه بودن مذکرات تهران از ادامه ساختن شهرکهای فلسطینی در اسراییل اشغالی خبر داد.

یک مبارز اسراییلی
در عملیاتی انتحاری یک ساختمان تجاری را در شهرک فلسطینی مورد حمله قرار داد.

اخبار هنری:

محمد اصفهانی خواننده پر آوازه جهان از سوی دادگاه احضار شد.
محمد اصفهانی که در خانه بزرگ خود در شمال تهران زندگی می کند گاهن از بچه ها می خواهد تا برای بازی به شهر بازی ای که در اصفهانی لند ساخته بیایند...مادر یکی از این بچه ها با شکایت از او...او را متهم به آزار و اذیت کودکش کرده ...این اتفاق باعث شد تور کنسرتهای محمد اصفهانی به دور دنیا در حال حاضر کنسل شود...آلبوم اخیر این خواننده پر آوازه بعداز علیرضا اعصار در لیست پر فروشترین آلیومهای جهان قرار دارد!

خانم جنیفر لوپز طی کنسرتی که در فرهنگ سرای جرج واشنگتن فقط برای خانمها بر گذار می شود آهنگهای قدیمی خود را خواهد خواند...

گروه متالیکا آلبوم جدید خود را با عنوان متالیکای سه روانه بازار کرد!
این آلبوم شامل هفت آهنگ است که سه تای آن شش و هشت می باشد.جیمز هتولید می گوید برای دریافت مجوز این آلبوم از وزارت ارشاد ایالات متحده تلاش فرا وانی کرده است و بیشتر از یک سال و نیم گرفتن مجوز این آلبوم به طول انجامید!

19 April 2004

شاید کوچک بود!

شاید در را محکم بست ، چون هیچ یک از اهالی ساختمان صدای بهم خوردن در را که در راهرو پیچیده بود نشنید،کیفش را به روی میز نهار خوری پرت کرد ، لباسهایش را در آورد و رفت طرف حمام،شاید خودش را در آینه ندید،شاید هم دید،چون همیشه این کار را می کرد ...از روبه رو از پهلو...سینه هایش کوچک بود این موضوع آزارش می داد ...
بخار روی شیشه را با دست پاک کرد و به خیابان خیره شد .
-همین جا پیاده می شم...چقدر می شه؟
-صدو پنجاه تومان...
-غلط کردی ...هرروز دارم میام ...
-بله؟
صد تومان انداخت جلوی راننده و پیاده شد.شاید راننده بهش گفت لاشی ولی برایش مهم نبود! شاید هم نشنید چون ماشین عقبی مدام بوق میزد.
در را محکم بست،کیفش را به روی میز نهار خوری پرت کرد ، لباس هایش را در آورد و رفت طرف حمام...
کنار خیابان ایستاد...
- سر ظفر....
ماشین ترمز کرد، سوار شد...شاید تمام راه به موهای نامرتب مسافر صندلی جلو خیره شده بود...شاید هم از اینکه سینه هایش آنطور که که دوست داشت نبود ناراحت بود بخار روی شیشه را با دست پاک کرد و به خیابان خیره شد .
-همین جا پیاده می شم...چقدر می شه؟
پول را داخل کیفش گذاشت و از خانه قدیمی بیرون آمد.باران می بارید سریع وارد سوپر مارکت شد...
-یک بسته کنت...از این ها هم بدید... 
شایدمنظورش از اینها یک بسته نوار بهداشتی بود، شایدهم یک بسته چیبس پیاز جعفری!
باران آرامتر می بارید،کنار خیابان ایستاد...
- سر ظفر....
لباسهایش را در آورد وکنار مرد خوابید،احساس می کرد مرد شبیه انسانهای اولیه رفتار می کند،انگار برای اولین بار است که کنار یک زن می خوابد،فنرهای تخت صدا می داد،به صورت مرد نگاه کرد ،مرد کاملا در عالم خودش بود ،صدای فنر های تخت بیشتر شده بود....
لباسهایش را پوشید ،آرایشش را در ست کرد و وقتی داشت مانتو اش را می پوشید
مرد به کنارش آمد و یک دسته اسکناس را گذاشت کنار کیفش...شاید مرد هنوز لباسشو نپوشیده بود شاید هم هنوز دوست داشت کنار دختر بخوابد. پول را داخل کیفش گذاشت و از خانه قدیمی بیرون آمد.باران می بارید سریع وارد سوپر مارکت شد...
کنار خیابان ایستاده بود،ماشین ترمز کرد یک پیکان قدیمی ، راننده سرش را جلو آورد 
-چقدر می گیری؟
-بیست و پنج
-گرون نیست؟
جواب نداد
-خیلی خب ،بیا بالا
باران شروع به باریدن کرد.شاید خیلی زود به خانه مرد رسیدند...همه چیز کهنه وقدیمی بود ،لباسهایش را در آورد وکنار مرد خوابید،احساس می کرد مرد شبیه انسانهای اولیه رفتار می کند،انگار برای اولین بار است که کنار یک زن می خوابد...
شاید سینه هایش کوچک بود ! شاید خودش اینطور فکر می کرد!

11 March 2004

گندیدگی یا تجزیه یا ...



کثافت !
ـ حرف دهنتو بفهم...
هر دو ساکت شدند...یک ساعت بود که به هم فحش می دادند و حالا انگار خسته شده بودند.
مرد کلافه بود اما زن با آرامش فقط به یک نقطه نگاه می کرد.
ـ ببخشید
ـ هرچی دلت خواست گفتی...
مرد از جایش بلند شد و به طرف زن رفت
ـ عصبانی بودم...ببخشید


مرد صورت زن را برمی گرداند و لبهایش را می بوسد
ـ حالا دیگه اخم نکن.




زن چیزی نمی گوید...مرد با دست کرمی را که وارد دهانش شده می گیرد و فشار می دهد تا له شود.صدای زنگ در توجه مرد را به خود جلب می کند.
ـ سلام...
مرد سعی می کند در زاویه ای مقابل در قرار بگیرد تا پیر زن داخل را نبیند.
ـ سلام.
ـ فکر کنم این بوی بد از خونه شما باشه
ـ من اینطور فکر نمی کنم!
پیر زن سعی می کند به داخل سرک بکشد ولی مرد مانع می شود
ـ ولی ...
ـ ولی نداره خانم محترم

ودر را می بندد.
ـ بهتره شام بخوریم
مرد به طرف اشپزخانه می رود و بعد از چند دقیقه بر می گردد زن همچنان به دسته گل پژمرده که روی میز غذا خوری است چشم دوخته.
ـ امشب هم حاضری می خوریم
مرد میز را اماده می کند بشقاب غذا را جلوی زن می گذارد و ظرف غذای خودش را می برد تا روی مبل غذا  بخورد .

ـ نمی تونی همین جا غذاتو بخوری؟
ـ می خوام تلویزیون ببینم
مرد تلویزیون را روشن می کند و روی مبل ولومی شود...
ـ می تونی اون ظرف خردل را بدی؟
ـ خودت بیا بر دار
مرد دوباره از جایش بلند می شودو به طرف میز غذا خوری می رود
ـ چرا غذاتو نمی خوری
ـ میل ندارم



زن هنوز به گلها خیره مانده
ـ توهم بیا پیش من
مرد ظرف غذا را کناری می گذارد و زیر بغل زن را گرفته و با زحمت کشان کشان اورا تا کنار مبل می برد.
ـ خب بشین اینجا
زن را می نشاند...زن به تلویزیون چشم دوخته
ـ بوی بدی میدی
زن حرفی نمی زند و مرد با ظرف غذا و خردل کنارش می نشیند.
ـ بهتره برم دکتر اعصاب
ـ همیشه بهت گفتم این کارو بکن
مرد خردل را روی سوسیس های سردش خالی می کند.

ـ مواظب باش نریزه
ـ مواظبم

ـ نمی خوای این ماجرای احمقانه رو تموم کنی؟
ـ باز شروع نکن
ـ چرا ؟...فکر می کنی تا کی می شه ادامه داد؟
ـ گفتم ادامه نده
ـ من نمی تونم
ـ گفتم خفه شو ادامه نده
زن ساکت است و به تلویزیون نگاه می کند
ـ تو احمقی که...
مرد عصبانی شده
ـ خفه شو

ـ تو احمقی که فکر می کنی میشه ادامه داد
مرد با عصبانیت ظرف غذا را به طرف زن پرت می کند
ـ تو جلوی تجزیه رو نمی تونی بگیری!
مرد گلوی زن را می گیرد وفشار می دهد
ـ خفه شو تا خفت نکردم
مرد گلوی زن را رها می کند و از او دور می شود
ـ همیشه وقتی عصبانی می شی همین کارو می کنی!
ـ خواهش می کنم ادامه نده
زن ساکت است .مرد دوباره به کنار زن بر می گردد و صورتش را نوازش می کند.
ـ من خستم ...به من فرصت بده فکر کنم...
مرد جواب خودش را می دهد.
ـ فرصتی نمونده!
مرد به موهای زن دست می کشد...موها کنده می شود! زن ساکت است . مرد دکمه های پیرهن زن را باز می کند.لباس زن را در می آورد و به زحمت لباس زیرش را ...بوی بدی در فضا پیچیده.
ـ نباید به این زودی تصمیم بگیری...
زن هنوز ساکت است و مرد به جای زن جواب خودش را می دهد
ـ تو وقتی عصبانی می شی هیچی نمی فهمی. سه روز پیش که سر اون مو ضوع لعنتی بحث می کردیم ....
مرد حرف خودش را قطع می کند و به سینه های زن خیره می شود قسمتی از سینه شکافته و کرم ها درون شکاف در هم می لولند...مرد به صورت زن نگاه می کند.
ـ دوستت دارم
و دوباره زن را می بوسد ...دهان زن هم پر از کرم است ... بوی گند جنازه همه جا را گرفته...
ـ دوستت دارم
مرد برای دوباره بوسیدن زن به طرفش خم می شود، یک دستش را روی سینه های زن می گذارد سینه زن به خاطر فشار دست له می شود و کرمها بیرون می ریزند.
ـ خدای بزرگ ببخشید حواسم نبود

زن ساکت است .





تصاویر ، هفت سال بعد به این نوشته افزوده شدند!